نتایج جستجو برای عبارت :

تنفره که قل میزنه.

محبتای ما آدما اینجوریه که حجم عظیم محبتی که تو قلبمونه یدفه با دیدن یه کاری، یا فهمیدن یه موضوعی ممکنه همه ی همه‌ش تبدیل بشه به تنفر،
حتی ممکنه حجم تنفره بیشتر از محبت قبلیه باشه .. یعنی "حسنات" می‌شن "سیئات"
چقدر خدا عجیب غریبه که "سیئات" رو به "حسنات" تبدیل می‌کنه.. 
بیزارم از همه چیز. واقعا بیزارم. این چه جهنمیه که داریم توش زندگی می‌کنیم؟ در ابعاد کوچیکتر بیزارم از جایی که هستم. که بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش به ولله. نباید جایی باشم که گه خاصشون من باشم. نباید جایی باشم که این همه بلاهت دورمو گرفته. خطرناکه اینجا، خطرناکه وقتی این توهمو بهم میده که خیلی خوبم. نیستم. 
به دوره ی جدیدی از زندگیم وارد شدم. خودم حسش میکنم. یه حس جدیده، چیزیکه مثل قبل نبوده،دیروز یه فیلم دیدم راجع به زندگی نامه تالکین. تالکین نویسنده سری کتابای ارباب حلقه ها. خیلی خوب بود. دوسش داشتم.
نمیدونم این حس جدیدم به زندگی چیه. اما خیلی عجیب غریبه. یه حس گنگ و نامفهوم. انگار پرت شده باشم تو یه بازه ی زمانی که تا الان توش نبودم. یه مرحله یا یه لول جدید از زندگیم.
حس خاصیه. حسی که تنهام ولی احساسش نمیکنم. اینکه تنها باشی و تنهایی رو حس نکنی بوی
(اوپننیگ)
وا آخرین...آخرین ضربه...از تمرین مرگ من...تواین تمرین...خیلی زخما خوردم...آخرین زخمم...عشقم بود...آخرین زخمم...تنها دوستم بود... اما وقتی...چشمام باز شد...گوشام باز شد...فهمیدم...تنها عشقم...تنها دوستم...یه تنفره...یه دشمنه...شاعر:خودمکاراگاه
خب اینم از این به قولم وابسته بودم.مقدمه چینی نمیکنم.مارینت/لیدی باگای باباااا.یکی اون دیونه خرابکارو بگیره!!!کت نوار اینو گفت.من گفتم:فکر کنم اسمش موریارتی باشه.بیخیال.بریم بگیریمش!!!!!!!! کت نوار از قدرتت است
سلام 
من یه مشکلی دارم که یه وقت هایی اینقدر از خودم بدم میاد که دوس دارم خودم رو بکشم، منظورم حس تنفره.
دوستان من پسری هستم 22 ساله تقریبا لاغر اندام 63 کیلوم و 170 سانتم، مشکل من اینه که آدم ترسویی هستم، خیلی هم ترسو، و از خودم بدم میاد، از ترسم و از استرسی که همیشه دارم ، توی جمع به خصوص وقتی دختر باشه همیشه استرس دارم که نکنه پسری بهم تیکه بندازه ضایع بشم، همیشه قلبم تند میزنه و دهنم خشکه، نمیتونم صحبت کنم. 
وقتی با کسی میخوام بحث جدی کنم، یک
سلام 
حیف ، و افسوس و هیهات 
حقیقت نمی توانم دهانم ببندم ، و لاجرم باید دهان باز کنم. 
امروز زنجانی های نانوایی بربری در کرمانشاه ، اوزو آپار ، اوزو آپار ، می گفتند. یا موقع خمیر گیری دایم آز اله آز اله می گویند ، به این تفکر کردم که زبان ترکی زبان خودمم هست ولی چه معنی داره ؟ مردم کرمانشاه که نمی فهمند شما چه میگید ؟ 
یوز رحمت تبریزه ، یوز رحمت اردبیله. این زنجانی زو زو زو خیلی روی مخه. مخ چوخ میشه یوخ. 
مخ اولار که یوخ!!! 
منظور من دور از برداشت ت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها